کد مطلب:77525 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

خطبه 041-وفاداری و نهی از منکر











«و من خطبه له علیه السلام»

یعنی و از خطبه ی[1] امیرالمومنین علیه السلام است:

«ان الوفاء توام الصدق»

یعنی وفا به وعده كردن و بجا آوردن آن، توام و همزاد صدق و راستی است. و صدق مطابق بودن خبر است با واقع، پس اگر خبر از ماضی باشد باید به آنچه خبر داده واقع شده باشد و اگر از مستقبل باشد باید واقع بشود و الا اگر واقع نشد یا نشود، آن خبر كذب باشد نه صدق و وعد اخبار است از متكلم به واقع ساختن امری كه نافع باشد مر شخصی را كه وعده از برای او شده، پس وعد قسمی از اقسام خبر باشد و صدق آن موقوف است به واقع ساختن آن وعد و واقع ساختن وعد به معنی وفای به وعد است، پس صدق وعد و وفای به وعد متلازمان باشند، زیرا كه صدق وعد، لازم دارد وفاء به وعد را و الا لازم آید وجود موقوف بدون موقوف علیه. و وفای به وعد لازم دارد صدق وعد را، زیرا كه وفا نیست الا ایقاع وعد و ایقاع لازم دارد وقوع وعد را، پس لازم دارد صدق وعد را كه عین وقوع است و الا لازم می آید وجود ملزوم بدون لازم و هر دو ناشی از خصلت عفت باشند، كه ضبط و عدل، قوه ی شهویه باشد و شهوت یا به لسان است و یا به بطن است و یا به فرج و تعدیل و ضبط قوه ی شهویه لسانی منشا صدق اقوال است و تعدیل و ضبط قوه ی شهویه ی بطنی منشا وفای به وعد و بذل اموال است، پس صدق وعد و وفای به وعد از جهت آنكه متلازمان و از یك منشا و بطن ناشی می شوند، با هم توام باشند در اخلاق، مثل توام در حیوانات، پس وفای به وعد و صدق مطلق نیز با هم توام باشند.

[صفحه 300]

«و لا اعلم جنه اوقی منه.»

یعنی نمی بینم سپری احفظ و واپاینده تر[2] از وفا، زیرا كه منع و دفع ضر و شر نقیض خود و توام خود كه غدر و كذب باشد می كند و نیست احفظ از او در تعدیل قوه ی شهویه.

«و ما یغدر من علم كیف المرجع.»

یعنی غدر و بی وفائی نمی كند كسی كه دانسته باشد كه به چه شدت است مرجع عقوبت و مضرت غدر در دنیا و آخرت، زیرا كه واقع سازنده تر به شر و ضری از او نباشد، در نقصان قوه ی شهویه، زیرا كه توام است با كذب و حامل مضرت خود و توام خود هر دو است و عالم به شدت مضرت غدر البته مرتكب غدر نمی شود و غادر نباشد الا جاهل به كیفیت مرجع غدر.

«و لقد اصبحنا فی زمان قد اتخذ اكثر اهله الغدر كیسا»

یعنی به تحقیق كه شب فنا و عدم را به صبح وجود رسانیدیم در زمانی كه گرفته اند بیشتر مردم آن زمان غدر را فطانت و زیركی و می گویند ارباب غدر را صاحب ذكاء و زیركی، مثل عمرو بن عاص و مغیره بن شعبه را.

«و نسبهم اهل الجهل فیه الی حسن الحیله».

یعنی نسبت می دهند اهل جهل در آن زمان، آن صاحبان غدر و مكر را به سوی حسن حیله و خوبی تدبیر.

«ما لهم! قاتلهم الله.»

یعنی چه چیز است و چه منفعت است از برای آن جماعت، خدا بكشد آنها را! تا مردم از خدعه و فریب آنها فارغ باشند كه هیچ نفعی از برای آنها نیست نه در دنیا و نه در آخرت.

«قد یری الحول القلب وجه الحیله و دونها مانع من امر الله و نهیه، فیدعها رای عین بعد القدره علیها.»

یعنی به تحقیق كه می دانند آن اشخاصی كه در تقلبات و تحولات امور كاینات آگاهند

[صفحه 301]

وجه و طریقه ی حیله و خدعه را و می دانند كه مانعی است از جانب خدا و از نهی خدا در قرب به حیله و مكر. پس به این سبب ترك خدعه می كنند، دانسته و فهمیده، بعد از قدرت و توانایی بر خدعه، پس اجتناب از خدعه كردن زیركی باشد و ارتكاب به خدعه احمقی، نه به عكس، چنانكه نادانان می دانند.

«و ینتهز[3] فرصتها من لا حریجه له فی الدین.»

یعنی غنیمت می داند فرصت خدعه را كسی كه نیست از برای او حرج و تنگی در محذورات و منهیات در دین اسلام. و كسی كه از برای او محذورات و منهیات تنگ است و متمكن در آن نمی شود، البته پیرامون خدعه و مكر نمی گردد.

[صفحه 302]


صفحه 300، 301، 302.








    1. چ ن و چ: یعنی از خطبه ی.
    2. واپاینده تر یعنی پیوسته پاینده تر و نگهدارنده تر.
    3. و در هر سه نسخه به غلط: ینتهض.